انقلاب ایران با ویژگی های منحصر به فرد خود، توجه بسیاری از دانشمندان غربی را به خود جلب کرد. یک ساختارشکنی عظیم پس از نیم قرن مدرنیزاسیون و سکولاریسم در ایران رخ داد که همه را مبهوت خود کرد و توانست نظام سیاسی کاملاً منطبق بر اسلام را بر مدرنیته حاکم کند. از این رو پژوهشگران بسیاری در دنیا دست به انتشار کتب و مقالات فراوانی در این باره زدند. «خانم های چادری، بازاری ها در دسته های زیاد برای شرکت در مراسم عزاداری بیرون می آمدند. کاری که در گذشته نیز همیشه می کردند. اما اکنون حضور وسیع آن ها معنای سیاسی جدیدی به خود گرفته بود. هنگامی که تهدید رژیم به اعمال خشونت بالا می گرفت، این خانم های چادری با کمال شجاعت در صف جلوی تظاهرات حضور داشتند. شرکت کنندگان در این قبیل مراسم می دانستند که حضور خانم ها در صف جلو، پلیس و رژیم را در وضعیت مشکل قرار می دهد. بدین ترتیب حضور زنان موجب کاهش خشونت حرکت های اعتراض آمیز می گشت. از نظر برخی از صاحب نظران، دخالت شمار بزرگی از زنان در انقلاب ایران با ویژگی خود انقلاب را تسهیل کرد.» (کدی، 1369)
«جان فوران»، نظریه پرداز انقلاب، در وصف انقلاب ایران می گوید: «در تظاهراتی گسترده هزاران زن چادری پیشاپیش صفوف جمعیت حرکت می کردند، و با این کار ضمن این که خطر را به جان می خریدند از دامنه ی خطر می کاستند.» (فوران،1377، 561) او معتقد است حضور وسیع زنان پیامی عرضه می کرد، و آن این است که انقلاب ما، منادی صلح است؛ لذا دست به خشونت نمی زنیم. فوران می گوید: «شرکت زنان در تظاهرات، خطرسازتر از مشارکت مردان بود؛ زیرا اغلب آن ها دارای حجاب بودند، این مسأله باعث می شد تا در مواقعی چون تیراندازی که نیاز به فرار بود، امکان کم تری برای تحرک و فرار نسبت به مردان داشته باشند. این امر، امکان مقابله با نظامیان و مأموران امنیتی را برای زنان کاهش می¬داد. بسیاری از زنان در حالی در راهپیمایی ها شرکت می کردند که فرزندی را در آغوش، یا دست کودکی را در دست داشتند و در صورت حمله مأموران، فرصت و امکان کم تری برای فرار و مقاومت پیدا می کردند.» (همان)
تأثیر انقلاب اسلامی ایران، توجه نظریه پردازان علوم اجتماعی را به خود جلب کرد، به گونه¬ای که به اعتراف جان فوران، محور نظریه ی اجتماعی در دهه ی 1980 شد و موجب تزلزل در نظریه های علوم اجتماعی پیرامون انقلاب ها و بازنگری در آن ها گردید. وی در کتاب «مقاومت شکننده» با توجه به نقش مذهب و دین در انقلاب ایران، با تأکید بر نقش اسلام اصول گرا در انقلاب می نویسد: «امام خمینی به دلیل موضع گیری سازش ناپذیر درازمدت علیه شاه، جاذبه و صراحت و صداقت شخصی و دیدگاه هایش در مسائل مهم سیاسی، در صف اول جای گرفت و توانست اسلام مردم گرایی ارائه دهد که برای گروه های مختلف اجتماعی جاذبه داشت، هر چند پایگاه اجتماعی اش در صفوف برخی از علما، طلّاب دینی و تجار و پیشه وران بازار بود، ولی سیاست ضدامپریالستی اش نیز روشن فکران غیرمذهبی، چپ گرایان و زحمت کشان را جذب می کرد؛ وانگهی، کلام مذهبی او در میان گروه های حاشیه ای شهری و روستایی که آن ها را مستضعفان می خواند نفوذ می کرد.» (همان، 360)